+1(514) 937-9445 or Toll-free (Canada & US) +1 (888) 947-9445
nina82 said:

سلام، کی با من کار داره؟ چی شده؟ البته نینا ریچی نیستم اما لغب جالبیه! میپذیرم.

نینا جون من با اینکه کامنت هام 20 تا شده ، اما بازم نمی تونم سایز فونتم عوض کنم ، راهنمایی می فرمایید !!!​
 
Masoud Nik said:
نینا جون من با اینکه کامنت هام 20 تا شده ، اما بازم نمی تونم سایز فونتم عوض کنم ، راهنمایی می فرمایید !!!​

http://www.mediafire.com/?vwpcbn3o4ms7aeq
 

پیمان جان چرا لینک نحوه کار با فروم رو از توی امضات برداشتی؟
همه زحماتشو کشیدی
 
kmahyar said:

باشه یک زمان دیگه براتون می نویسم
;)

الان بگو مهیار جون ، من می خوام واسه آیندم تصمیم بگیرم !!!!!!!!!​
 
بچه ها شما کار و زندگی ندارید، 4 ساعته نشستید پای این فروم ، ......خوب یرید کمی زبان بخونید، هم واسه این دنیاتون خوبه ، هم واسه اون دنیاتون !!! :D
 
Masoud Nik said:
بچه ها شما کار و زندگی ندارید، 4 ساعته نشستید پای این فروم ، ......خوب یرید کمی زبان بخونید، هم واسه این دنیاتون خوبه ، هم واسه اون دنیاتون !!! :D


پروفایلتو کامل کن دیگه، الان که مجازی
 
kmahyar said:

پروفایلتو کامل کن دیگه، الان که مجازی

دارم کامل می کنم
، AOR چیه دیگه ؟؟
 
Masoud Nik said:
دارم کامل می کنم
، AOR چیه دیگه ؟؟


تاریخ دریافت فایل نامبر دوم
 

راستی یه روز اینجا بحث شد هر کسی آی دیشو بر چه مبنایی ساخته. هیشکی از من نپرسید اما خودم میگم.
حدود 9 ماه پیش من همش تو اینترنت اینور اونورو می گشتم ببینم اخباری از 38 شغله ها پیدا میکنم یا نه.
یه روز از سر کار به شوهرم زنگ زدم گفتم هیچ خبر جدیدی نیست جز اینکه فعلاً اولویت با 29 تایی هاست و ما ممکنه بریم تو بک لاگ. بیا بریم سرچ کنیم برا یه جای دیگه اقدام کنیم. گفت نه نا امید نشو بزار منم یه سرچی بکنم. چند دقیقه بعدش زنگ زد گفت یه فروم پیدا کردم همه مثه خودمونن خیلی باحالن. و حرف از انتقال پرونده ها به ورشو می زنن! بعدم یادمه یکی از پست های
aram
رو از پشت تلفن برام خوند. گفت من سرم شلوغه نمیتونم بیشتر بخونم. تو برو عضو شو از همین آرام که بهش میاد آدم مطلعیه سوال کن ببین ما رفتیم تو بک لاگ یا نه.
. شب قبلش دخترم که 3 سالشه میگفت اسم جدید من ننا هست
بهش گفتم اسم ننا نداریم اما نینا داریم. چون نینا تو ذهنم بود سریع آی دیم رو هم با همین اسم ساختم. 82 هم سال تولدمه.
من اومدم عضو شم که فقط یه سوال بپرسم اما موندگار شدم و تقریباً هر روز به فروم سر زدم و تا تونستم همه پست ها رو هم خوندم و مهماشو برا شوهرم هم بازگو می کردم. الان که اینجا جو صمیمی تر شده و کلی دوست خوب پیدا کردم شوهرم همش میگه من اینجا رو به تو معرفی کردما! نمی خوای منم معرفی کنی؟! اینه که من از همین تریبون اعلام می کنم تا چند مین دیگه شوهرم عضو این فروم میشه. تحویلش بگیرین خیلی بچه باصفاییه! با همتونم دورادور آشنایی داره الان من پا میشم که اون بیاد آی دی بسازه
 
[rtl]
خدا رو شکر! خوشحالم،!
جالبه من دکتر دندان پزشکم و دکتر خانوادگیم جفتشون منتظر مدیکالن!
[/rtl]

qorashi said:
نگران نباش غزال جان ما هستیم
:P
 
سلام
مسعود جان دیگه پستتات به مقدار لازم رسید راستی قدیما خیلی کم و مختصر مینوشتی الان کلی شوخ شدی . اگه تو دنیای خارج از این فروم بگی من در حال اخذ اقامت کانادام کلی رو مهریت میره ولی اینجا خریدار نداره آخه همه مسیرمون یکیه
 
Masoud Nik said:
بچه ها شما کار و زندگی ندارید، 4 ساعته نشستید پای این فروم ، ......خوب یرید کمی زبان بخونید، هم واسه این دنیاتون خوبه ، هم واسه اون دنیاتون !!! :D

خوب میبینم که موفق شدید سایز نوشتتونو عوض کنید. آورین آورین
 
[rtl]
حکایت اون کسی هستی که اومده تو فیسبوک میگه همتون دارین گناه میکنین!
[/rtl]
Masoud Nik said:
بچه ها شما کار و زندگی ندارید، 4 ساعته نشستید پای این فروم ، ......خوب یرید کمی زبان بخونید، هم واسه این دنیاتون خوبه ، هم واسه اون دنیاتون !!! :D
 
راستی مسعود اینم یکی از دلایل مهاجرت خیلیا


شب هنگام محمد باقر - ط..لبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود كه به ناگاه دختري وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بيچاره اشاره کرد که سكوت كند و هيچ نگويد. دختر پرسيد: شام چه داري ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر كه شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌اي از اتاق خوابيد.
صبح که دختر از خواب بيدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند. شاه عصباني پرسيد چرا شب به ما اطلاع ندادي و ....
محمد باقر گفت : شاهزاده تهديد کرد که اگر به کسي خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقيق شود که آيا اين جوان خطائي کرده يا نه؟ و بعد از تحقيق از محمد باقر پرسيد چطور توانستي در برابر نفست مقاومت نمائي؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه ديد که تمام انگشتانش سوخته و ... علت را پرسيد. طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه مي نمود. هر بار که نفسم وسوسه مي کرد يکي از انگشتان را بر روي شعله سوزان شمع مي‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از
سر شب تا صبح بدين وسيله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شيطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ايمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهيز کاري او خوشش آمد و دستور داد همين شاهزاده را به عقد مير محمد باقر در آوردند و به او لقب ميرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وي به عظمت و نيکي ياد کرده و نام و يادش را گرامي مي دارند. از مهمترين شاگردان وي مي توان به ملا صدرا اشاره نمود.

نكته درسي:
اگر شب در حال درس يا مطالعه بوديد حتما درب را باز بگذاريد و در اطاقتان هم حتما شمع داشته باشيد
چون برق با كسي شوخي ندارد


نکته اخلاقی: چرا یک آ.خ.و-.ن..د یا .ط..-ل..ب..ه نمی تواند در اتاقی که یک خانم هم حضور دارد مثل آدم کپه مرگش را بگذارد و بخوابد تا با 10 تا انگشت سوخته صبح نکند؟؟!؟!
 
kmahyar said:

پیمان جان چرا لینک نحوه کار با فروم رو از توی امضات برداشتی؟
همه زحماتشو کشیدی

چشم مهیار جان
ممنون از لطف همیشگیت